گذر زمان
سلانگ دوستای خوفم
چند وقته درگیری کاری شدید دارم خیلی ذهنم مشغوله . یکی بهم پیشنهادهایی داده برای گسترش کارم باهاش شریک بشم . پیشنهادش عالیه ولی کاره شراکتی رو دوست ندارم .
از طرفی پیشنهادش وسوسه انگیزه دارم تحقیق میکنم
روزی میرم با چند تا تولید کننده صحبت میکنم ولی خوب راهنمایی نمیکنن
مخم داغ میکنه بعضی موقع ها انقدر فکر میکنم
پیش خودم میگم چرا انقدر خودتو درگیر کار میکنی
ولی اصلا نمیتونم تصور کنم که کار نکنم . نه به خاطر پول ا . شاید یه جور مریضیه
نمیدونم هر کی به یه چیز معتاده منم به کار کردن معتادم
ای کاش تو عالم بچگی میموندم .
خیلی دوران خوبی داشتم . زمین و زمانو بنده نبودم . هر کاری که میخواستم میکردم .
از اتیش زدن طویله همسایه روبروی مادر بزرگم تو دهات تا خراب کردن انتن صدا سیما و قطع شدن یک هفته ای کل شبکه های اون منطقه .
بقیشو نمیگم میترسم بگید روانی بودم
اون موقع دغدغه نداشتم که چی میخواد بشه . دلار چنده ؟ مرغ چنده ؟ سکه چنده ؟ فقط تو فکر بازی و شیطنت . دورانی بود حیف زود گذشت
این حرف ها رو ول کن مخم هنگ کرده نمی تونم درست تصمیم بگیرم . شریک بشم یا نشم ؟
[خنده][خنده][خنده]
به من چه..هر اسمی دوس داری واسه خودت انتخاب کن[قهر] دیگه هم اونورا پیدات نشه ها..خوشم نمیاد ازت[ابرو]
پس پی ام من کووووو؟؟؟؟؟؟؟[عصبانی]
عیب نداره دوباره میگم هر اسمی دوس داری واسه خودت انتخاب کن..دیگه هم اونورا نیا[قهر]
منت کش ...منت نکش که فایده نداره[قهر]
فک نمیکنی اتیش زدن طویله یه کار کاملا پسرونه هست ؟ از یه هلو انجیری به این خانمی بعیده اخه [ابرو]
[نیشخند]
اتیش زدن طویله همسایه روبروی مادر بزرگ[تعجب] خراب کردن انتن صدا سیما و قطع شدن یک هفته ای کل شبکه های اون منطقه[تعجب][تعجب] يعني يه همچين هلو اي هستي؟؟؟[تعجب][تعجب][نیشخند][نیشخند]
دخترا که گریه نمیکنن . گریه کردن کار پسراست [ابرو]
خسته نباشی چرا اعلام نمی کنی شریک شدی .....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟